جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی

کشیش برندان بیگز: مکاشفه های باشکوه از عشق خدا، بخش ۱ از ۲

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
کشیش "برندن بیگز" یک کشیش آمریکایی و روشن‌بین معاصر است که در اوکلاهمای آمریکا اقامت دارد. او بینش‌های پیشگویانهٔ خود را در کانال یوتیوبی "روزهای آخر (@lastdays۲۴۷)" به اشتراک می‌گذارد؛ این کانال تا ماه مه ۲۰۲۵ بیش از ۵۳۹ هزار دنبال‌کننده و ۴۴ میلیون بازدید داشته است.

صبح بخیر، خانواده عزیز! حال‌تان چطور است؟ خب، چیزهایی هست که در دلم دارم، اما اول بیایید خدا را ستایش کنیم!

در خلال دعاهای صمیمانه‌اش به درگاه خدای قادر مطلق، بلندمرتبه، عظیم، و "عیسی مسیح" (گیاه‌خوار)، کشیش "بیگز" بینش‌هایی آسمانی دربارهٔ قلمرو روحانی، بهشت و آیندهٔ زمین دریافت می‌کند. در این مجموعهٔ دو قسمتی، بخشی از مکاشفه‌های روح‌افزا و فوری کشیش "بیگز" را در این دوران بحرانی برای سیاره‌مان با شما به اشتراک می‌گذاریم. آغاز می‌کنیم با رؤیایی که نشان می‌دهد چگونه دعای واقعی دریچه‌ای برای ورود موجودات الهی می‌گشاید تا ما را از نیروهای منفی محافظت کنند.

در حال دعا بودیم و بعد به رختخواب رفتیم. ناگهان، من و همسرم از خواب بیدار شدیم. تمام خانه لرزید. انگار سقف خانه می‌خواست کنده شود. ناگهان چشمانم به قلمرو روحانی باز شد. دیدم چهار شیطان بودند، چهار روح اهریمنی. آن‌ها سعی داشتند وارد خانه شوند، و سقف را به لرزه درآوردند. این اتفاق هم من و هم همسرم را ترساند و بیدار کرد، اما آن‌ها نتوانستند وارد شوند.

من فرشتگان عظیمی را دیدم، بسیار بزرگ، بازوهایشان به زنجیر بسته شده بود. و آن‌ها محکم ایستاده بودند. ارواح اهریمنی به آن فرشتگان الهی ضربه می‌زدند، اما نمی‌توانستند از آن‌ها عبور کنند. هر شب پیش از خواب، ما فرشتگانی را که با زنجیر به هم پیوسته‌اند، به دور خانه‌مان می‌گماریم. و آن‌ها را مأمور می‌کنیم. می‌گوییم: «خدایا، شکر که فرشتگان خانهٔ ما را احاطه کرده‌اند و هیچ شیطانی در جهنم نمی‌تواند از آن‌ها عبور کند. فرشتگان در خواب از ما محافظت می‌کنند.» و دقیقاً همان‌طور که دعا کرده بودیم، اتفاق افتاد.

آن صحنه آن‌قدر برایم تکان‌دهنده بود که فریاد زدم: «خدا را شکر! واو! سپاس پروردگارا!» چون فرشتگان را می‌دیدم که از ما محافظت می‌کردند. و زمانی که صدای پرستش مرا شنیدند، همگی نگاه کردند، بدن‌هایشان را چرخاندند و به من خیره شدند و گفتند: «خدا را سپاس!» و آن‌ها نیز با من شروع به پرستش خداوند کردند. واقعاً تجربه‌ای شگفت‌انگیز بود.

در موقعیتی دیگر، دیروقت در شبی تاریک، کشیش "بیگز" در یک پمپ بنزین بود و نسبت به اطرافش احساس ناخوشایندی پیدا کرد. برای اطمینان خاطر دادن به او که آنان که خدای قادر مطلق را دوست دارند و ستایش می‌کنند، در پناه حمایت الهی هستند، یکی از فرشتگان نگهبانش که از او مراقبت می‌کرد، به او نشان داده شد.

به شما می‌گویم، خدا، مظهر عشق است. او مهربان است و فقط برای آرامش قلب من، چشمان (معنوی‌ام) را گشود. فرمود: "به آن سو نگاه کن، فرزند." و من به سمت چپم نگاه کردم. یک فرشتهٔ عظیم، بسیار بزرگ آن‌جا ایستاده بود و از من محافظت می‌کرد، در حالی که داشتم بنزین می‌زدم. آن فرشته با حالت آماده‌باش ایستاده بود. بدنی بسیار عضلانی و قدرتمند داشت. و او همان‌جا ایستاده بود، لباسی خاص به تن داشت که شبیه نوعی زره بود. همان‌طور در حالت مراقبت ایستاده بود و چشم از من برنمی‌داشت. وقتی او را دیدم، نفسم بند آمد و با خودم گفتم: "واو!" چون این یکی از آن لحظاتی بود که آدم حس می‌کند خدا واقعاً اهمیت می‌دهد.

در مکاشفه‌ای دیگر، کشیش "برندن بیگز" بینشی دریافت کرد دربارهٔ ویژگی شخصیتی‌ای که نزد خداوند قادر مطلق، از همه مهم‌تر است.

الهام گرفتم که بخشی از آنچه فرشتگان گفتند را با شما در میان بگذارم، زیرا دو فرشته در حال مراقبت از خانواده‌ام بودند و خداوند به من اجازه داد تا صدای گفت‌وگوی فرشتگان نگهبان را بشنوم. آن‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند و یکی از آن‌ها گفت: «پروردگار از 'برندن' خواهد پرسید: با عشق چه کردی؟» و فرشتهٔ دیگر پاسخ داد: «نمی‌دانم آیا خودش از این موضوع باخبر است یا نه؟» شنیدن این گفت‌وگو در عالم روح برایم بسیار شگفت‌انگیز بود. فرشته ادامه داد: «با عشق چه کردی؟ مسیر عشق تو کجاست؟ او چگونه بر روی زمین با عشق رفتار کرد، نسبت به همسرش، فرزندانش و کسانی که اطرافش بودند؟ این مهم‌ترین چیزی بود که باید در آن عمل می‌کرد.» وقتی صدای فرشته را شنیدم، در جا خشکم زد. سکوت کردم و در ذهنم به گفتهٔ او اندیشیدم: «با عشق چه کرد؟ با عشق چه کرد؟»

این پیام ژرف، ما را به یاد قدرت دگرگون‌کنندهٔ عشق در شکل‌دهی به زندگی‌مان می‌اندازد.

آیا تا به حال به این اندیشیده‌اید که خداوند قادر مطلق، بلندمرتبه و عظیم، تا چه اندازه عظیم و بی‌کران است؟ کشیش "بیگز" تجربه‌ای معنوی را به اشتراک می‌گذارد از مشاهدهٔ حضور شگفت‌انگیز، عظیم و سراسر مهر و قدرتِ آفریدگار اعلی.

او (پروردگار) فرمود: «می‌خواهم تو را ببرم و چیزی به تو نشان دهم.» آنچه در برابر چشمانم دیدم، ما وارد اتاقی شدیم، اتاقی کاملاً سفید، عظیم. نه آغازی برای آن اتاق بود و نه پایانی. نه سقفی داشت، نه کف، هیچ‌چیز. گویی وارد بُعدی دیگر شده بودیم. و درست در برابر چشمانم، جهان هستی قرار داشت.

ستارگان در برابر صورتم در حال شکل‌گیری بودند، درون این بُعد، کوچک‌شده و با سرعت ۱۸۶ هزار مایل (حدود ۳۰۰ هزار کیلومتر) در ثانیه حرکت می‌کردند. او جهان هستی را در دست خود گرفت، تمام کهکشان‌ها، میلیاردها و میلیاردها کهکشان.

بعد به من گفت: « برندن، من خدایی بسیار بزرگ هستم.» و به من گفت: «می‌خواهم بازگردی و به مردمم بگویی، به مردمم بگو که آن‌ها بسیار کوچک می‌اندیشند. بسیار کوچک می‌اندیشند. و من می‌خواهم آن‌ها باور کنند که می‌توانند چیزهای بسیار بزرگ‌تری از من بخواهند. زیرا من خدای بزرگی هستم، توانا به انجام کارهایی بسیار فراتر از آنچه بخواهند یا حتی تصور کنند. این را به خاطر بسپار.» او همه چیز را در دست دارد. هیچ‌چیز برای او بزرگ یا دشوار نیست.

در دو موقعیت متفاوت، در حین نیایش پرشور به درگاه خداوند، کشیش " برندن بیگز" چشم‌اندازی از جشنی عظیم که در بهشت در انتظار ماست مشاهده کرد. او مشاهدات درونی اش را برایمان بازگو می‌کند:

او (پروردگار) فرمود: « برندن، به تو نشان می‌دهم که مشغول چه بودم.» و دریچه‌ای به‌سوی آسمان در بالای اتاق نشیمنم گشود. من او را دیدم که داشت میزهای ما را برای ضیافت آماده می‌کرد. میزهایی عظیم برای جشنی که هنگام بازگشتمان به خانه (بهشت) برایمان برپا شده بود. هر بشقاب بی‌نقص بود، اما هر بشقاب با دیگری متفاوت بود. سرم را بالا گرفتم و توانستم میزها را ببینم؛ و بشقاب‌ها را، یک سوسن کامل بود، اما تقریباً شفاف.

و نام من روی بشقاب نوشته شده بود. صندلی‌ای برای من رزرو شده بود برای آن ضیافتی که در آن شرکت خواهیم کرد. او برای ما جشنی تدارک دیده است، جشن بزرگی برای بازگشت ما به خانه. هر چیزی به‌طور ویژه برای همان شخص آماده شده بود. همه چیز بر اساس خواسته‌های قلبی هر فرد طراحی شده بود؛ آنچه در درونت بود. و در مرکز میزها دسته‌گل‌هایی قرار داشت که زیباترین گل‌آرایی‌هایی بودند که تا به حال دیده‌ام. سوسن‌ها، به رنگ سفید، و گل رز سفید. پارچه‌های آویزی هم از درختان بیرون آمده بودند و منظره‌ای رؤیایی ساخته بودند. همه چیز بی‌نقص و باشکوه بود. جشن او برای ما هنگام بازگشتمان به خانه آن‌قدر زیبا و ارزشمند بود که نمی‌توان آن را توصیف کرد.

در بخشی از این جشن شگفت‌انگیز در بهشت، کشیش بیگز شاهد آمادگی موجودات آسمانی برای رژه‌ای باشکوه بود که به رهبری حضرت "عیسی" (گیاه‌خوار) برگزار می‌شد.

او گفت: «دارند تمرین پذیرایی و تمرین رژه انجام می‌دهند. وقتی به "خانه" بازمی‌گردی و در هنگام رستاخیز می‌آیی، فرزند، ما یک جشن بزرگ خوش‌آمدگویی در بهشت برای تو برگزار خواهیم کرد. همه‌ کسانی که پیش از تو از دنیا رفته‌اند، منتظر تو هستند و ما برای همه‌ آن‌ها جشن می‌گیریم، جمع عظیمی از کلیسا که در هنگام رستاخیز به خانه بازمی‌گردند.» او گفت: «ما رژه‌ای باشکوه برگزار خواهیم کرد.»

حضرت "عیسی" بر اسبی سفید سوار بود و پیشاپیش گروه پذیرایی حرکت می‌کرد که در حال تمرین بودند. همه‌ی مردم می‌گفتند: «زیرا خداوند نیکوست و رحمت او تا ابد باقی است!» در حالی که او بر اسب در بهشت سوار بود. و من می‌توانستم خیابان‌های طلایی را ببینم و مردمی که در دو سوی خیابان‌ها ایستاده بودند. و مردم در دستشان پرچم‌هایی داشتند، از همان پرچم‌هایی که برای پادشاهان ساخته می‌شود، با نوشته‌هایی مانند «پادشاه پادشاهان» و «خداوند خدایان». این پرچم‌ها در طول خیابان به اهتزاز درآمده بودند، و مردم آن‌ها را در دست داشتند، و گویی در حال جشن و شادمانی بودند.

من در شگفتی مطلق بودم، از اینکه چقدر او ما را دوست دارد، چقدر برای ما اهمیت قائل است. تمام جزئیات شخصی، اینکه او چقدر وقت می‌گذارد تا محبت خود را به بندگانش نشان دهد. مردم واقعاً نمی‌دانند که حضرت "عیسی" چقدر آن‌ها را دوست دارد و چقدر به همه چیز فکر می‌کند، به هر چیزی، از بشقاب‌ها گرفته تا چنگال‌ها، تا رژه‌ی باشکوه، همه با عشق و هیجان برای بازگشت فرزندانش به خانه آماده شده است.

سپاسگزاریم از کشیش " برندن بیگز" برای به اشتراک‌گذاری این رؤیاهای روحانی. باشد که بینش‌های آسمانی ایشان الهام‌بخش ما برای پیروی از قوانین الهی، توبه‌ای خالصانه، و پروراندن عشق عمیق نسبت به همه‌ مخلوقات الهی از طریق سبک زندگی شفقت‌آمیز وگان باشد، تا روحمان فرصت گرانبهای ورود به دروازه‌های بهشت را بیابد.
بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
اخبار قابل توجه
2025-06-22
516 نظرات
مجموعه چند قسمتی پیشگوییهای باستانی درباره سیاره مان
2025-06-22
705 نظرات
میان استاد و شاگردان
2025-06-22
672 نظرات
اخبار قابل توجه
2025-06-21
420 نظرات
اخبار قابل توجه
2025-06-21
655 نظرات
اخبار قابل توجه
2025-06-21
1 نظرات
کلام حکمت
2025-06-21
1 نظرات
سفری به عوالم زیبایی
2025-06-21
402 نظرات
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید